BonAir
بن ایر

فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی - ۱۱، فكوهی در گفتگو با مهر:

ارمنستان و تركیه چه دارند كه ما نداریم؟، گردشگری آرزوها و واقعیت

ارمنستان و تركیه چه دارند كه ما نداریم؟، گردشگری آرزوها و واقعیت

بن ایر: گردشگری: آرزوهای ما و واقعیت های جهان؛ این شاید سرفصل اصلی گفتگو با ناصر فكوهی انسان شناس برجسته درباره وضعیت گردشگری در ایران باشد.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ- امیر هاشمی مقدم
دكتر ناصر فكوهی، استاد تمام رشته انسان شناسی در دانشگاه تهران است. وی همینطور مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ است كه وب سایت انسان شناسی و فرهنگ (وابسته به همین موسسه)، یكی از درخشان ترین وب سایتهای علمی در ایران به شمار می آید و توانسته طیف گسترده ای از اندیشمندان متخصص در حوزه های گوناگون علوم انسانی تا خوانندگان و مخاطبان عادی جامعه را به خود جذب نماید. از فكوهی در زمینه های گوناگونی از انسان شناسی فرهنگی، كتابها و مقالات بسیاری انتشار یافته است. در گفتگوی زیر، كوشیده ایم از زاویه نگاه یك انسان شناس، ابعاد فرهنگی فرصت ها و چالش های گردشگری در ایران را بسنجیم.
ضمن سپاس از پذیرفتن این گفتگو، می خواهم نگاه تان درباره چشم انداز گردشگری ورودی به ایران را بدانم. بسیار شنیده ایم كه ایران توانمندیهای زیادی برای جذب توریستهای خارجی دارد. در شرایط كنونی، آیا شما خوش بین به حضور توریستهای خارجی در ایران هستید؟
گردشگری یكی از بزرگترین بخش های اقتصادی كنونی مطرح در جهان است: بنا بر آمار سازمان جهانی گردشگری شمار گردشگران بین المللی امروز به بیشتر از یك میلیارد و سیصد میلیون و حجم اقتصادی آن در ۲۰۰۸ در حد ۳ میلیارد دلار در روز، یعنی بیشتر از ۹۰۰ میلیارد دلار در سال بوده و این ارقام با نسبت هایی در حد ۳ تا ۵ درصد در حال افزایش می باشد. گردشگری امروز در بعضی از كشورها بین ۲۰ تا ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تشكیل می دهد و در جهان این رقم به ۵ درصد تولید ناخالص جهانی می رسد. از این رو هیچ كشوری را نمی توان در جهان چه توسعه یافته و چه در حال توسعه، چه با پیشینه گردشگری طولانی مدت و چه تازه كار در این زمینه یافت كه از این بازار آگاه نباشد. در كشور ما هم بدون تردید نسبت به این بازار چه در سطح گردشگری درونی و داخلی و چه در سطح گردشگری بین المللی آگاهی وجود دارد. اما آگاهی داشتن و یا حتی تمایل داشتن به اینكه یك بخش اقتصادی رونق بگیرد و امكان عملی این كار چه از لحاظ زیرساختاری و چه از لحاظ روساختاری دو امر كاملا متفاوت می باشد. مثالی بزنم: امروز اغلب كشورهایی كه در رده در حال توسعه طبقه بندی می شوند دارای منابع طبیعی، معدنی و حتی انسانی بسیار غنی تری از كشورهایی هستند كه از این لحاظ فقیرتر به حساب می آیند. كشور خود ما هم منابع طبیعی بی نهایت زیادی دارد و هم سرزمین پهناور و نیروهای انسانی بسیار شاخصی، اما اگر كشور خویش را فرضا با كشوری مثل ژاپن با جمعیت نه چندان جوان، سرزمینی كوچك و اغلب كوهستانی با مشكلات بسیار بزرگ از لحاظ سوانح طبیعی (زلزله های دائم و خطرناك) مقایسه نماییم، می بینیم كه حتی در رویاهای دوردست خویش نمی توانیم با این كشور رقابت نماییم. یا در همین زمینه گردشگری مقایسه ای حتی ابتدایی با كشور همسایه مان تركیه، نشان داده است كه به رغم آنكه جذابیت های گردشگری ما بی نهایت بیشتر است، درآمد ما از این لحاظ ابدا با آنجا قابل مقایسه نیست و مدیریت مان هم بسیار ضعیف تر است. ازاین رو برای پاسخ به پرسش شما باید بگویم ما دارای قابلیت های بالقوه زیادی هستیم اما به دلایل بی شمار فكر نمی كنم جز با پیش گرفتن یك سیاست رادیكال و بسیار گسترده و اراده قدرتمند سیاسی بتوانیم این بخش را چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی در چشم اندازی كوتاه یا حتی میان مدت به جایی برسانیم.
در همین زمینه گردشگری مقایسه ای حتی ابتدایی با كشور همسایه مان تركیه، نشان داده است كه به رغم آنكه جذابیت های گردشگری ما بی نهایت بیشتر است، درآمد ما از این لحاظ ابدا با آنجا قابل مقایسه نیست و مدیریت مان هم بسیار ضعیف تر است
به نظرتان كدام گروه از گردشگران (از نظر سنی، جنسی، درآمد، طبقه و...) و یا گردشگران كدام كشورها حالا پتانسیل این را دارند كه به ایران بیایند؟
در حال حاضر مقصد گردشگری ایران در سطح بین المللی، مقصدی بسیار گران قیمت و دور از دسترس است. برای مثال اگر نقطه مبدا را كشوری مثل فرانسه بگیریم كه در كشورهای توسعه یافته نقطه ای مركزی به حساب می آید، یك سفر توریستی سه یا چهار روزه از مقصد پاریس به حدودا تمام شهرهای اروپا و یا حتی آمریكا را می توان در یك طیف قیمت میانگین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار خریداری كرد. اما برای ایران باید قیمت هایی حداقل دو تا سه برابر را در نظر گرفت. و این تازه تنها مربوط به هزینه های مالی اولیه سفر است. به این نكته باید آسایش مسافران را هم اضافه كرد كه كاملا با میزان كمتر بودن یا بیشتر بودن مقررات و قید و بندهای سفر همراه می باشد كه همه می دانیم در ایران به علت سخت گیری ها و مقررات زیادی كه در همه زمینه ها وجود دارد نمی توان راحت ترین موقعیت را برای گردشگران در نظر گرفت. البته ما حق داریم كه شیوه های زندگی خویش را داشته باشیم و به هیچ عنوان به توریستهای خارجی اجازه ندهیم كه تغییری در هیچ یك از آنها تولید كنند و حتی ناچار باشند كه از همه آنها تبعیت كنند. اما ما به ازای این امر را هم باید بپذیریم؛ یعنی اینكه هزینه های مالی و اجتماعی سفر به كشورمان به شدت بالا برود و منابع از این راه به حداقل برسد. به این نكته بیافزاییم تمام مشكلات دیگری را كه كشور ما به دلایل تحریم و سایر فشارهای بین المللی با آنها درگیر است. در این حالت می بینیم كه ابدا در موقعیت مناسبی برای رقابت قرار نداریم. در یك كلام، امروز تنها می توانیم انتظار ورود دو گروه از گردشگران را داشته باشیم: نخست گردشگران نسبتا با درآمد بسیار بالا با هدف صرفا سیر و سیاحت فرهنگی و احیانا دارای پیشینه ای قدیمی از سفر به ایران، مثل كسانی كه قبل از انقلاب در ایران كار كرده اند، كه این گروه به علت سن و سال خود حاضر به تحمل خیلی از شرایط خاص هستند و تمایل دارند در سنین بالای بازنشستگی تمدنی قدیمی چون ایران را ببینند و یا برای آخرین بار ببینند. و گروه دوم جوانان و گردشگران ماجراجویی كه تمایل شان از چنین سفری اصولا به چالش كشیدن مخالفت هایی است كه گردشگران دیگر و یا خانواده هایشان با مشكلات آن دارند. اما هر دو گروه بسیار اندك هستند و نمی توان آنها را در بازار بزرگ گردشگری كه در جهان وجود دارد، چندان پراهمیت دانست. از این دو گروه كه بگذریم سایر «گردشگران»ی كه به ایران می آیند و فكر می كنم محاسبه هم می شوند، بیشتر كسانی هستند كه از كشورهای در حال توسعه و فقیر به كشور ما وارد می شوند و كمتر هزینه ای در كشور می كنند و گاه برای شان هزینه هم می گردد. اما اگر سئوال شما درباره موقعیت بالقوه و نه بالفعل توریستهایی باشد كه می توانیم با انجام اصلاحات و تغییرات ساختاری اساسی در ایران انتظارش را داشته باشیم، همان گونه كه بارها گفته شده است، ایران جزو كشورهای با بیشترین جذابیت گردشگری در جهان است و درآمد گردشگری آن می تواند به مراتب از درآمد نفت و گازش بیشتر باشد. ازاین رو تمام مسئله اولا در آن است كه آن اندك توریستهایی كه به هر قیمتی روانه ایران می شوند را با «بازار گردشگری» اشتباه نگیریم و ثانیا موقعیت بالقوه را با موقعیت بالفعل در هم نیامیزیم و دچار رویاهای كاذب نشویم.
با توجه به آنچه گفتید، پیش فرض ما این است كه توریستهای خارجی با دو دسته مانع در كشور روبرو باشند: یكی از جانب مسئولین و محدودیتهایی كه سر راه آنها قرار گرفته، و دیگری برخورد گروه هایی از درون جامعه. پرسش این است كه شما چنین پیش فرضهایی را می پذیرید؟
مسئله به نظر من بسیار پیچیده تر از این تقسیم بندی است كه به خودی خود به نظرم اشتباه نیست، اما به گمان من مبحث این نیست كه مسئولان و مردم مشكلاتی فراهم می كنند؛ بلكه مسئله و مشكل ما در آن است كه شیوه هایی در مدیریت سبك زندگی به وجود آورده ایم كه برای خودمان هم رعایت شان با مسائل زیاد رو به فزونی روبروست و در این حالت انتظار اینكه دیگرانی كه هیچگاه این فرهنگ را تجربه نكرده اند، آنها را رعایت یا حتی تحمل كنند، به نظرم انتظار بیش از اندازه اغراق آمیزی است. اما افزون بر این حتی اگر هیچ كدام از این مشكلات و محدودیت های رفتاری هم وجود نداشت، ما از لحاظ زیرساختارهای شهری و فضایی و مدیریتی، مسائل پایه ای و اساسی داریم كه تا آنها را حل نكنیم، نمی توانیم انتظار جذب توریست داشته باشیم. وضعیت هتل ها، حمل ونقل شهری، رفتارهای روزمره مردم، وضعیت رستوران ها و مكان یابی های شهری و غیره از این جمله اند. بعضی از این كاستی ها، زیرساختاری هستند و برای بهبود آنها هم نیاز به یك اراده سیاسی قوی وجود دارد و هم به زمانی نسبتا قابل توجه تا بتوان آنها را تثبیت كرد.
به باور شما مهمترین موانع فرهنگی (از سوی هر دو گروه مسئولین و گروه های اجتماعی) كدام است؟
گردشگری در همه جای جهان یك چالش بزرگ فرهنگی - اقلیمی به حساب می آید، هم گردشگری داخلی و هم گردشگری بین المللی. دلیلش روشن است: گردشگران از فرهنگ های متفاوت می آیند. تصور نماییم كسانی كه امكان دارد از تهران به بندرعباس بروند و یا برعكس، فرهنگ و رفتارها و حتی ذهنیت ها و باورهایی نسبتا متفاوت را تجربه می كنند، كسانی كه در شمال و جنوب و شرق و غرب یك كشور زندگی می كنند، بسیار با هم متفاوتند، چونكه تجربه زندگی ها و سبك های زندگی متفاوتی دارند و ازاین رو وقتی در سفر در كنار هم قرار می گیرند، امكان دارد عاملی برای مزاحمت برای هم باشند و نتوانند یكدیگر را تحمل كنند یا برعكس بر یكدیگر تاثیر گذاشته و فرهنگ یكدیگر را به سویی ببرند كه مورد پسند بخشی از افراد آن فرهنگ نباشد. در كشور خود ما ببینیم چطور استقرار شعبه های دانشگاهی در بعضی از شهرستان ها مشكلاتی تولید كرده؛ چونكه دانشجویانی با فرهنگ متفاوت به آنجا رفته و با مردم محلی دچار مشكل می شوند. حال این بُعد را به سطح بین المللی ببریم: تصور نماییم كه كسانی از فرهنگ هایی كاملا متفاوت به كشور ما بیایند و یا به كشورهای آنها برویم. روشن است كه در اینجا میزان شوك فرهنگی بسیار بیشتر خواهد بود؛ مگر آنكه برای این برخوردها و همنشینی ها، برنامه ریزی شده باشد و بتوان آنها را مدیریت كرد. مسائل زیست محیطی و صدمه هایی كه گردشگری به اقلیم و آرامش و زیبایی و نظافت شهرها می زند هم جای خویش را دارد و البته باید مدیریت شود. برای این كار هم اولا نیاز به زیرساختارها و روساختارهای مادی و غیر مادی مناسب وجود دارد و ثانیا نیاز به زمان هست كه همه این ها درونی شوند.
در كشور خود ما ببینیم چطور استقرار شعبه های دانشگاهی در بعضی از شهرستان ها مشكلاتی تولید كرده؛ چونكه دانشجویانی با فرهنگ متفاوت به آنجا رفته و با مردم محلی دچار مشكل می شوند. حال این بُعد را به سطح بین المللی ببریم: تصور نماییم كه كسانی از فرهنگ هایی كاملا متفاوت به كشور ما بیایند و یا به كشورهای آنها برویم. روشن است كه در اینجا میزان شوك فرهنگی بسیار بیشتر خواهد بود
سال های سال است مردم ما به دلایل اقتصادی و كاهش درآمد طبقه متوسط و كوچك شدن آن سفرهای كمتری می كنند و به مكان های نزدیكتری می روند و حتی در سفرهای طولانی تر هم كمتر بعنوان یك توریست كامل رفتار كرده و بیشتر به شكلی «غریبه» شباهت دارند. این را بیشتر از آنكه از گردشگران ایرانی بدانیم، می توانیم به نبود یا كمبود بسیار بالای رابطه با جهان تعمیم دهیم. یك اقلیت بسیار كوچك از ایرانی ها به سفرهای خارجی می روند و دولت هم با سیاست های نادرست و گران كردن سفر، خود این رقم را دائما كوچك می كند و به همین ترتیب تعداد بسار اندكی توریست خارجی به ایران می آیند. ازاین رو تجربه رفتاری و برخورد میان مردم و گردشگران بسیار اندك است و مسئولان كه جای خویش را دارند و میزان تصدی گری و برخورد از بالای آنها با مردم خود ما هم آشكارا مورد اعتراض حتی بخش های زیادی از خود مدیریت كشور است. حال تصور نماییم كه با خارجی ها چطور باید رفتار شود. و حتی شاید بتوانیم بگوییم رفتار با خارجی های كشورهای ثروتمند، اغلب بهتر از رفتار با داخلی ها باشد. برخوردهایی كه گاه در شهرهای توریستی ایران با گردشگران ایرانی شهرهای دیگر می شود، واقعا تاسف آوراست. ازاین رو اگر بسیار خلاصه بخواهم بگویم، مشكل مسئولان در عدم پذیرش آن است كه برای جذب توریست نیاز به فضای باز سیاسی و نظم و قانون و ثبات و صلح و اعتماد بالای اجتماعی و همینطور وضعیت اقتصادی نسبتا مناسب مردم و وجود طبقه متوسط نسبتا بزرگ هست. و در مورد مردم هم باید به این نكته اشاره نمود كه برای رضایت گردشگران نیاز به صداقت، رفتار درست، بدون مبالغه، وجود مدنیّت بالا، نبود فساد گسترده و رشوه خواری، قوانین كامل و منظم برای قیمت گذاری بر اجناس و نصب اتیكت، شفافیت روابط و قیمت ها و البته نشان دادن انسانیت و دلسوزی و میهمان نوازی است كه از این لحاظ ما پیشینه ای داریم؛ هرچند به علت افزایش مشكلات اقتصادی و اجتماعی خیلی از این صفات خوب را به سود خودپرستی و خودنمایی و خودخواهی از دست داده ایم و این ها همه البته به گردشگری چه داخلی و چه خارجی ضربه می زند. سرانجام اینكه بدون شك چه گردشگری داخلی و چه به خصوص خارجی چالش و خطراتی را متوجه فرهنگ های بومی می كند، اما تنها راه مقابله با این خطرات قدرتمند بودن هویت های محلی است و توانایی مبادله و انعطاف پذیری با فرهنگ های دیگر؛ وگرنه با ممنوعیت و جلوگیری از تماس با سایر فرهنگ ها نمی توان هیچ فرهنگی را حفظ و تقویت كرد.
آیا راهكارهای عملی برای كاهش این موانع در شرایط كنونی وجود دارد؟
همیشه چاره، حتی در بدترین شرایط وجود دارد. راهكارهای ما را هم به دو گروه می توان تقسیم كرد: نخست راهكارهای اساسی، یعنی راهبردی و ساختاری: برای برخورداری از گردشگری در سطح وسیع نیاز به تغییر در ساختارهای اساسی یك كشور وجود دارد؛ یعنی باید قانونی بودن، ثبات سیاسی و اقتصادی، رعایت قوانین و اعتماد اجتماعی بالایی وجود داشته باشد، توزیع ثروت و امتیازات اجتماعی باید بسیار بهتر باشد، مردم باید از آزادی های بسیار بیشتری برخوردار باشند و كمترین شكی نباید نسبت به رعایت حقوق بشر در یك كشور وجود داشته باشد. این ها نكات بسیار مهمی هستند. یك مثال بزنم: دولت دیكتاتور عربستان سعودی هر سال ده ها میلیارد هزینه تبلیغات خود می كند ولی كشته شدن یك شهروند به دست این دولت در همین اواخر چند صد میلیارد به آن ضربه زد و به باور اغلب مفسران تا سال های سال نخواهد توانست كمر خویش را در برابر ضربه ای كه خورده راست كند. جهان امروز به رغم آنكه امكان دارد تصور شود به این مشكلات توجهی ندارد، به شدت نسبت به آنها حساس است. خوشبختانه وضعیت ما با كشوری مثل عربستان ابدا قابل مقایسه نیست، اما اگر بخواهیم بعنوان یك كشور در حال توسعه و رو به رشد، تصویری را كه دشمنان برای ما می سازند تغییر دهیم، باید بسیار به كوچكترین نكات توجه نماییم و جای هیچ شك و تردیدی را نگذاریم. بخصوص باید دخالت را در سبك های زندگی مردم و دخالت دولت را در زندگی مردم كاهش داد. فراموش نكنیم كه توطئه های زیادی برای تولید نارضایتی در مردم و تخریب چهره ایران در جهان وجود دارد و راحت ترین روش برای این كار، دخالت در سبك زندگی مردم است كه اغلب با شعارهای ظاهرا موجه و البته با مخالفت با ورود توریست و جلوگیری از سفر ایرانی ها به خارج انجام می گردد. هر اندازه شرایط دموكراتیك بیشتر و بهتر باشد، بیشتر می توان در انتظار توریست بود. امروز ببینیم كشورهای دموكراتیك بیشتر توریست دارند یا كشورهای دیكتاتوری؟ روشن است كه مورد اول. اما در كنار این تغییرات و برنامه های ساختاری نیاز به باز گذاشتن ابتكارها و بدیل های مردمی همچون آزاد گذاشتن انجمن های مردم محور برای جذب توریست هم وجود دارد. ما اگر خواسته باشیم این بخش اقتصادی را تقویت و به حدی برسانیم كه كشورمان ظرفیت بالقوه اش را دارد، باید دورانی از گذار را تجربه نماییم كه دست كم بین بیست تا سی سال ادامه داشته باشد. در این دوران بدون شك نمی توان انتظار داشت كه صرفا دولت یا سرمایه گذاران بزرگ بتوانند گردشگران را بالا برند، بلكه تنها از خلال آنها این بخش تقویت شود. در این مدت انجمن ها و سازمان های مردم مدار برعكس می توانند بسیار مهم و اثرگذار باشند. اینجاست كه به اشتباه بزرگ دولت می رسیم: اینكه شرایط سفرهای خارجی و گردشگری بین المللی را به هر شكلی برای مردم خود سخت نماییم نه تنها كوچكترین تاثیری بر رشد گردشگری داخلی ندارد، بلكه در عمل هر دو را تخریب خواهد نمود و ما را هر چه بیشتر منفردتر می كند. وقتی مردم به راحتی بتوانند به مسافرت های خارجی بروند، گردشگران بیشتری را هم می توانند جذب كنند و تصویر ایران را بهبود بخشند و برعكس.
درباره گردشگران ایرانی ای كه به خارج و بخصوص كشورهای همسایه می روند، شما مهمترین انگیزه های فرهنگی شان را در چه می بینید؟ یعنی اگر زیرساختهای گردشگری (همچون هتلهای خوب و ارزان) را نادیده بگیریم، بخش زیادی از دیگر انگیزه های این گردشگران خروجی، فرهنگی است. این انگیزه ها از نگاه شما كدامند؟
سیاستهای ساختاری، اقتصادی و سیاسی نادرست در طول سال ها سبب شده است كه ما طبقه متوسط و قابلیت آنرا به هزینه كردن كوچكتر نماییم. مقابله و اصرار بر اینكه یك سبك زندگی خاص را در كشور حاكم نماییم، به رغم عدم موفقیت، واكنش های خطرناكی كه تولید كرده، همچنان ادامه دارد و سبب گشته است كه همه افراد تمایل به آن داشته باشند كه برای آنكه ولو چند روزی احساس كنند كسی در زندگی خصوصی شان دخالت نمی كند، به كشورهایی چون گرجستان و تاجیكستان و تركیه بروند؛ وگرنه من دلیلی نمی بینیم كه این كشورها را كسی نسبت به مقاصد داخلی ایران ترجیح بدهد. افزون بر این با ضعیف كردن طبقه متوسط با دامن زدن به تنش های بین المللی و عدم توانایی یا سوء مدیریت برای تولید روابط خوب با جهان، كه بخش بزرگی از آن به نظرم ناشی از دشمنانی است كه به درون كشور نفوذ كرده و اجازه بهبود موقعیت بین المللی ما را نمی دهند و با هر گونه سیاستی در این زمینه مخالفت می كنند و برعكس همیشه بهترین بهانه ها را برای قدرت های بزرگ و دشمن كشور به وجود می آورند كه به تحریم ها و تهدیدهای خود و عرضه تصویری هراسناك از ایران در رسانه ها دامن بزنند، بهانه های لازم را می دهند، همه این ها سبب می گردد كه ما وضعیت بسیار سختی داشته باشیم. وقتی پاسپورت ما در جهان جزو چند رده آخر از لحاظ تعداد كشورهایی است كه می توان با آن بدون ویزا سفر كرد، باید دلیل را بیابیم نه اینكه صرفا این و آنرا متهم نماییم كه با ما دشمنی می كنند.
تا زمانی كه دولت ها در ایران سیاست های نولیبرالی و سرمایه داری ضد اجتماعی و ضد رفاهی را كنار نگذاشته و طبقه متوسط را رشد نداده و توزیع بهتری در امتیازات مادی و غیر مادی در كشور به وجود نیاورند، نه می توان انتظار رشد و بهبود گردشگری داخلی را داشت و نه به خصوص گردشگری خارجی را حتی اگر این مسئله ناشی از دشمنی های سیاسی باشد، باید ببینیم چرا این دشمنی ها بر وضعیت ما موثر هستند. ولی در بسیاری موارد در همسایگان ما تاثیری نداشته اند. باید دائم از خود بپرسیم مگر تاجیكستان و گرجستان و ارمنستان و تركیه چه چیزی دارند كه ما فاقد آن هستیم؟ آیا این در پیشینه و میراث فرهنگی آنها است و یا در امكاناتی كه هر گردشگری نیاز به برخورداری از آنها دارد (یعنی رفاه نسبی و آسایش خیال)؟ یافتن پاسخ چندان مشكل نیست. افزون بر این، تا زمانی كه دولت ها در ایران سیاست های نولیبرالی و سرمایه داری ضد اجتماعی و ضد رفاهی را كنار نگذاشته و طبقه متوسط را رشد نداده و توزیع بهتری در امتیازات مادی و غیر مادی در كشور به وجود نیاورند، نه می توان انتظار رشد و بهبود گردشگری داخلی را داشت و نه به خصوص گردشگری خارجی را. پرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۱: گردشگری در مقابل تحریم/ سازمان میراث فرهنگی، حیاط خلوت رئیس جمهورپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۲: جایگاه ایران در گردشگری دیجیتالیپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۳: صنعت گردشگری، راهبرد موفق در زمان بحرانپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۴: فرهنگ بسته و فرهنگ باز؛ گردشگری و توسعه فرهنگی اجتماعی ایرانپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۵: یك پیشنهاد؛ راه اندازی تورهای دریایی در دریای خزرپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۶: برداشت های آشفته از بوم گردی در ایران؛ لزوم نظارت بر فعالیت ها پرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۷: صنعت گردشگری، راهبرد موفق در زمان بحران؛این بار با رویكرد اجتماعیپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۸: قیمت گذاری خدمات گردشگری و نقش آن در جلب اعتماد گردشگران خارجیپرونده «فرصتهای گردشگری برای چالشهای اقتصادی»- ۹: گردشگری دانشگاهی به مثابه یك سیاستگذاری علمی پرونده «فرصت های گردشگری برای چالش های اقتصادی»- ۱۰: «روادید گذری» به مثابه فرصتی كوچك اما مهم

1397/08/25
17:42:02
5.0 / 5
4784
تگهای خبر: توریست , خدمات , خرید , سفر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۳