داستان هایی از تاتارستان-۲
اهل كازانم: نماز تورانی با نیت ایرانی
بن ایر: دومین سفرنامه شروین طاهری به روسیه منتشر می گردد.طاهری در عمق تاتارستان در جستجوی نشانه های نزدیكی به زبان و فرهنگ ایرانی است. كاری كه ظاهرا زیاد هم سخت نبوده است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگی، شروین طاهری جعفر اصالتا اینجایی نیست. حتی اسم واقعی اش هم این نیست اما مثل هر جای دیگر این دنیا، هر جا زن بگیری همان جایی می شوی. نام واقعی دوست تاجیك ما كه ریش بلند منظم نشده گذاشته و سبیل و موهایش را تراشیده ظفر است اما از ۱۵ سال پیش كه به اینجا آمده و زن تاتار گرفته در بین آنها پذیرفته شده است. باآنكه تاتاری را به خوبی روسی و تاجیكی (همان فارسی دری خودمان)صحبت نمی كند اما حالا اینجا در مسجد حنبلی های متشرع برای خودش برو و بیایی دارد.
بعد از نماز جماعت عصر كه با اذانی جداگانه از اذان ظهر حوالی ساعت چهار پس از ظهر یك روز داغ اوایل تیر ماه اقامه می شود، صحبتم با جعفر گل می اندازد. خودش می داند كه نامش از اسامی مرسوم شیعیان است و توضیح می دهد كه تاتارها به این خاطر او را به این اسم ایرانی (!) صدا می كنند چون بر خلاف كشورش تاجیكستان نام ظفر در این جا مرسوم نیست و نزدیكترین نام مرسوم به آن جعفر است. این توضیح موجز به سادگی یك مبحث تاریخی مفصل را می شكافد. این كه اسلام از كجا به شمالی ترین قلمرو اش در بالادست خزر و ماوراالنهر و در امتداد رود ولگا در قلب استپ های بلغار-تاتار نشین هزار سال پیش نفوذ كرده است؟ این شاید همان نكته مهمی باشد كه «احمد بن فضلان بن عباس»، فرستاده المقتدر، خلیفه عباسی به بلاد اسلاو و وایكینگ نشین فراسوی خزر در سفرنامه مستند و مهمش مغفول گذاشته باشد؛ این كه یك هزاره و یك سده پیش اسلاوهای وولگار یا بولگار(بلغار) های شرقی حاشیه نشین انحنای مشهور بالا دست رود ولگا- جایی كه پهنای این رود به دریا می ماند و شهر كازان امروزی بر ساحلش واقع شده- پیش از ورود سفیر خلیفه عباسی از كجا اسلام آورده بودند كه برای مقابله با ظلم خزرهای ترك تبار به یهودیت گرویده دست به دامان بغداد شدند؟ رساله ابن فضلان كه از نگاه تاریخدانان كهن ترین مستند مكتوب تاریخی در مورد گذشته مردم سرزمین روسیه امروز به حساب می آید دستمایه یك رمان تاریخی-تخیلی با عنوان «مرده خواران و مردان شمالی» قرار گرفته به قلم «مایكل كرایتون» نویسنده آمریكایی كه خود او فیلمنامه ای را با اقتباس از داستانش برای فیلم هالیوودی نسبتا موفق «سیزدهمین سلحشور» با بازی «آنتونیو باندراس» در نقش ابن فضلان به نگارش در آورده است. تصویر احمد ابن فضلان، شوالیه عرب در فیلم مزبور احیانا مثبت ترین تصویری است كه هالیوود تا كنون از اعراب و مسلمانان عرضه داده است. اما در حالی ابن فضلان حقیقی ماموریتش را معرفی اسلام به شاه بلغارها می داند كه خود از ملاقات با قبائل مسلمان و شبه مسلمان ترك و اسلاو از آسیای میانه تا قلب روسیه امروزی صحبت می كند اما چیزی از سلطه سامانیان و ایرانی ها بر دروازه های ماوراء النهر نمی گوید.همه شواهد تاریخی حاكی از آن هستند كه تاجیكان فارسی زبان امروز بازمانده مستقیم نظام حكومت سامانی در آسیای میانه قدیم و همینطور تاتارها از خویشاوندان آلتایی همان بلغارهای قدیم هستند.
وطن و نیت و خط مشترك تاجیكی، زبان مادری جعفر با من یكی است پس او هم به همان چیزی فكر می كند كه من به آن فكر می كنم. همان اول می داند چه چیزی امكان دارد بیش از هر چیز دیگر برای یك میهمان ایرانی در تاتارستان جالب توجه باشد. هرچند اطراف ما كسی نیست و اگر هم باشد فارسی بلد نیست، مثل این كه بخواهد رازی را با من در بین بگذارد سرش را دم گوشم می آورد و می گوید: «نیت نمازشان را به دری می گویند. خودشان مفهوم اش نمی دانند و فكر می كنند تركی است. می گویند: نیت كردم دو ركعت نماز بگذارم.» این درست همان چیزی است كه در مورد مسلمانان تركستان (غرب) چین شنیده بودم اما در مورد تاتارها نه. دوست دانشمندم، سید جواد میری در سفرش به سین كیانگ متوجه شده بود كه تركستانی های چین حتی تعقیبات و دعاهای بعد نمازشان را هم به فارسی می خوانند. این را كه به جعفر می گویم برایش تازگی دارد. نمی داند كه تاتارهای مسلمان هم چنین دعاهایی به فارسی دارند یا خیر، شاید به این خاطر كه از ابتدا با حنبلی های متشرع بر خورده كه به شدت تحت تاثیر فقه جدید سلفی و وهابی در جهت حذف و نفی خیلی از آداب و رسوم رایج در بین مسلمانان مناطق مختلف بوده اند یا به زبان بهتر نمك گیر دلارهای نفتی سعودی و درهم های مخدر اماراتی كه برای آن چه توسعه دین خدا در بلاد كفر خوانده می گردد به جمهوری های آسیایی شوروی سابق تزریق می شوند. جعفر در عوض از شعرهای فارسی كه نسل به نسل در بین تاتارها باقی مانده می گوید. او تلاش می كند یكی از این شعرها را كه احیانا از همسرش یاد گرفته به صورت نصفه و نیمه بخواند اما هم بخاطر لهجه تاجیكی و هم نا آشنایی با لحن شعر كلاسیك فارسی كلمات را در هم ریخته می گوید و فقط متوجه واژه های آشنایی مثل «وطن» و «زمان» و چند فعل فارسی در جملاتش می شوم. مبحث وقتی جالب تر می گردد كه می فهمم اصرار شاعر تاتار بر به كار بردن این دو واژه ایرانی در یك بیت شعر اشتراك معانی آنها در زبان تاتاری است. می دانم كه برای این همزبان تاجیك جلای وطن كرده و به تابعیت تاتارستان در آمده، كشف واژه دری آشنای «وطن» در زبان ملت میزبان چه معنایی می تواند داشته باشد. این كلمه بار تمام دوری ها و دلتنگی ها را به دوش می كشد و همه سختی های زندگی یك مهاجر را برای یافتن وطنی جدید توجیه می كند. البته می دانم كه «وطن» و «هموطن» ترجیع بند خیلی از شعرهای میهن پرستانه تاتارها بخصوص در جریان اشغال ۵۰۰ ساله تزاری و كمونیستی بوده اند. معروف ترین شعرها از این دست بسیار معاصرند و متعلق به «عبدالله توقای» شاعر ملی قرن بیستمی تاتارستان و همدوره آخرین تزار یعنی نیكولای دوم. نام و مجسمه ها و شمایلهای او كه در زبان سیریل «توكای» نوشته می گردد در اغلب كوی و برزن كازان به چشم می خورد همچون در میدان توكای كه یكی از میدان های مركزی مشهور شهر و پاتوق شب زنده داران است. اما بیداری تاتاری سبب شده كه هر جا نام این شاعر به خط سیریل رسمی فدراسیون روسیه به شكل زمخت و نامانوس «گابدولای توكای» آمده، زیر آن به خط فارسی اصل نام ذكر شده باشد. این همان خط آشنایی بود كه طی روزهای اخیر چشم خیلی از حدود ۴۰ هزار هموطنی كه برای دیدار ایران و اسپانیا گذارشان به كازان افتاده بود، به جمالش روشن شد. ایرانی های زیادی را حتی از قشر بوقچی و هوچی - همتایان خوش اخلاق تر هولیگانهای اروپایی- دیدم كه با دیدن عبارت فارسی «عبداله توقای» به سبك تحریری عربی بر پای مجسمه این شاعر یا روی تابلوهای میدان و خیابانی كه به نامش در مركز شهر واقع شده اند انگشت به دهان شده بودند، خصوصا كه تفاوت ریخت الفبای روسی با لاتین آنها را از درك نوشته های اصلی سیریل ناتوان می كرد و تعجب آنها را بیشتر كه این عبارت فارسی كه احیانا یاد سریال سربدارانشان می انداخت از كجا وسط این همه خطوط كج و معوج بیگانه پیدایش شده است؟
كاشی كاری ایرانی ایستگاه متروی مركزی كازان توقای در قالب سیستم عروضی آهنگینی شعر می سرود كه كاملاً با شعر بومی تاتار متفاوت و به ساختار شعر پارسی نزدیك بود. اما این شباهت نه فقط در فرم كه حتی در محتوا هم به شكل چشمگیری دیده می گردد.
توقای كه در ۲۷ سالگی جوان مرگ شد، در حدود یك قرن پیش با تسلط به فارسی و عربی معرف سبكی جدید، عاشقانه و مرام محور از شعر تاتاری با الهام از از بزرگانی چون فردوسی، نظامی، خاقانی، خیام و نیم نگاهی به جهان بینی تاتارها بود كه خود ملتی تحت هجوم و اشغال بیگانه محسوب می شدند. آن نوشتگان فارسی كه مشخصا به نام تاتاری «توقای» و نه خوانش روسی توكای اشاره داشتند ما را با یك تناقض مدرن دیگر مواجه می كردند و آن اصالت نام خود شهر كازان است. یادم هست حدود ده سال پیش كه آوازه مركز تاتارستان بواسطه درخشش باشگاه فوتبال مشهورش «روبین كازان» در لیگ قهرمانان اروپا در رسانه ها پیچیده بود، من بعنوان یك روزنامه نگار ورزشی تلاش زیادی كردم تا ویراستار با سابقه روزنامه مان را متقاعد كنم كه درستش «روبین غازان» است. توجیهم این بود كه این كازان روسی شده همان نام اساطیری مغولی - تركی مشهور «غازان» است كه هنوز روی محله مشهور ساحلی و بوكسور خیز بندر انزلی هم هست. امروز در می یابم كه باآنكه مدتهاست تلفظ روسی كازان به تاتارها تحمیل شده اما در دایره واژگان آنها برخلاف روسی و تركی مدرن استانبولی، كلماتی كه صوت «ق» از آنها شنیده می شوند بسیارند. میراث مشترك ایرانی و تورانی مواجهه ها و مكاشفه هایی از این دست تلقی ما ایرانی ها را از تعبیر غالبا خشن و تهدیدگر عبارت «تاتار» در ادبیات فارسی در هم می ریزد. به قول یكی از نویسندگان معاصر، ذهنیت ما از واژه «تاتار» همواره سیاه و منفی بوده غافل از این كه تاتاری كه همیشه یغماگر و مهاجم خوانده شده در حقیقت یك غریبه آشناست كه بخشی از ماهیت و هویت خود ما را بازتاب می دهد. شفیعی كدكنی، معاصرترین ادیب بزرگ پارسی است كه نیم قرن پیش در شعری، تهاجم فرهنگ غرب به ایران را به «بامداد رجعت تاتار در نیشابور» تشبیه می كند و بعد چنین برای زبان پارسی مویه می كند: من با زبان مرده نسلی/ كه هر كتیبه اش / زیر هزار خروار خاكستر دروغ / مدفون شده است / با كه بگویم: طفلان ما به لهجه تاتاری / تاریخ پرشكوه نیاكان را / می آموزند؟» طبیعی است كه در غیاب «جهان بینی واقعیت نگر»، نسل من هم مثل استادش از این واقعیت غافل بوده باشد كه طفلان تاتاری صدها سال، حتی در دوره اختناق كمونیستی، تاریخ نیاكانشان را با كلمات پارسی آموخته اند كه مثلا در اشعار «توقای» با زبان تاتاری و حتی زبان روسی آمیخته است، كه شرح این مجال دیگری می طلبد. امروز حجم كلمات و موضوعات مشترك فرهنگ تاتاری و ایرانی، مبتنی بر دو زبان زنده شرقی مجاور و وامدار بسیاری اصطلاحات كهن پارسی و تركی و عربی و مدرن روسی و انگلیسی و لاتین، چنان است كه هر كسی را شوكه می كند. اسامی مشترك بسیارند بخصوص اسامی ایرانی و شاهنامه ای. چه گواهی بالاتر از این كه نام رییس جمهور تاتارستان رستم و نام یكی از بز گترین شهرهای تاتار نشین روسیه «سرپل» است. اسامی ایرانی در بین زنان بیشتر به چشم می خورد و برخی واژگان كلی در ارتباط با «زمان» و «مكان» مشترك هستند مثل «داروخانه»، «چایخانه»، «آشخانه» و یا غذای مشهور «پلاو» كه همان پلوی خودمان است و همگی از تاتاری به روسی هم راه یافته اند. از سوی دیگر هم صحبت مردم كوچه و بازار كازان كه می شوی در میابی آنها هم به رغم بعد مسافت نگران جنگ در سوریه و عراق و افغانستان و تحولات آسیای میانه، قفقاز، خلیج فارس و فلسطین هستند. با مشكل تحریم های غربی كاملا آشنا بوده و نگران بحرانهای فرهنگی و اقتصادی هستند كه جهانی سازی به ملتها تحمیل می كند. آنها هم مثل ما میان خودشان درگیر چالش همیشگی سنت و مدرنیته و دچار اختلاف نظرهای داخلی در مورد رویكرد مطلوب اصولگرایانه یا اصلاح طلبانه در مسا ئل سیاسی و دینی هستند. خیلی از این دغدغه های مشترك تاتارها با ایرانی ها به ما می گویند كه «ایران و توران» شاهنامه را دیگر نباید دو ماهیت متخاصم برشمرد بلكه امروز این دو میراث داران تاریخی و تمدنی مشترك محسوب می شوند.این در حالیست كه این روزها جریانی در جهت همان سیاست كهنه استعماری «اختلاف بیانداز و حكومت كن» انگلیسی، موج تحریكات و تبلیغات مغرضانه ای را حول احیای دو گانه متخاصم شاهنامه ای «ایران» و «توران» به راه انداخته اند تا بعد از «شیعه و سنی» شكاف منطقه ای دیگری را در مشرق زمین علم كنند. امواج این نظریه تفرقه افكنانه كه از كینگز كالج لندن مخابره شده اند، در قالب «فلسفه ایرانی» توسط شبه فیلسوفان وطنی در ظاهر با شعار احیای امپراتوری (تشیع) صفوی برای افكار عمومی تبلیغ می شوند كه متاسفانه مورد حمایت كامل دفاتر مشورتی نهاد ریاست جمهوری هم قرار دارند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب